این منم ببین چقد خوشملم ههههههههههههههههههههههههههههه
پسر سرزمین من :
دیروز مردان غیور سرزمینم مردانه در میدان میجنگیدند . .
.
معلوم هست کجایی ؟؟ خیلی وقت است تو را گم کرده ایم !!!
امروز داری توی
آرایشگاه ها ابرو بر میداری ، مو رنگ میکنی ، دماغت را سر بالا میکنی
در جستجوی
چه هستی ؟!
آهای پسر سرزمین من . . .
دختران
سرزمین من نیاز به مردی دارند که محکم باشد ، قوی باشد در سختی ها ،
در دشواری
ها همراه و همیارشان باشد آنقدر قوی وغیور باشد که همه دنیا در برابرش کم بیاورد
...
آهای پسر سرزمین من . . .!!! غیرت و مردونگی رو فراموش نکن . .
.
سلااااااااااااااااااااااااااام
زودتر کاش برات آستین بالا میزدن از تنبلی در میومدی آپ میکردی
دوست عزیزم
اپتو خوندم ممنون که حرف دله مارو زدی دوسداشتی بهم سر بزن
و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشتهای تو، بیدار خواهم شد.
و آن وقت حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم، و افتاد.
حکایت کن از گونههایی که من خواب بودم، و تر شد.
بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند. سهراب سپهری
سلام داداشی جونم ببخشید تورو خدا...هیچی وبلاگم هک شده بود...بی خیال مهم اینه الآن پیشتونم...خوبی؟راستی لینکم هستیا...
منم دلم برات تنگ شده بود...یه نفری!بی خیال داداش گلو نازم...
عزیزمی داداش نازم...منم دوست دارم
آره داداش مهردادم تو داداشه خودمی گلممممممممممم
دیدن؟نعیشه که...این همه فاصله داداشیییی
من دیگه برم دلم برات تنگ میشع عزیزم...خدافظ
مَنـــــــَم بی معرفـــت :|
نـــذار دهنم بــآز بشــه :|
برو تو گوگل بزن آموزش ایمیل درس کردن برات میاد داداش خوشملم
سلام خواهش میشه دیگه چیکار کنیم یه داداش گل که بیشتر نداریم
میل درس کردی؟
بیکاری میری واسه مرده ها حرف میزنی !یعنی یه آدم زنده پیدا نمیشه تو واسش حرف بزنی که میری قبرستون
آخیییییییییییییییییییی بیچاره مرده
تنهایی دوس ندارم ولی اگه یکی باشه باهام فکر کنم جالب باشه دوس دارم
سلام به داداش گله خودم
بابا عضو شدی یا نه به خدا از تنهایی در میای ها
چه باحاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااال
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب چرا با عاطفه حرف نمیزنی؟
مرسی داداشی
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت: ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... خجالت نمی کشی؟ ... جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ... قابل توجه آقایون مثلا با غیرت
برای با هم بودن
دنبال هزار بهانه می گردیم
اما برای با هم نبودن بی بهانه
وای خسته نباشی دادشی چایی میخوایی بفرماا
پس کی با من می حرفی؟؟
ههههههههههههههههههههههه بابا مرد غیور
نمیتونم عکستو ببینم نمیشه یه کاری کنی؟
سلام کچل کجایی نمیبینیمت؟
باید از هفت خان رستم رد شیم تا بالاخره تشریف مبارکتونو بیارین وبلاگ ما
زود بیا داداشی ک دلم برات تنگ شده